هستی

هستی جان تا این لحظه 14 سال و 9 ماه و 16 روز سن دارد

اخ جوون قلکم بالاخره ترکید

اخ جوون قلکم بالاخره ترکید


تاریخ : 22 بهمن 1392 - 02:25 | توسط : مامان هستی | بازدید : 3717 | موضوع : فتو بلاگ | 14 نظر

  • الهی همیشه قلکت پر برکت باشه هستی جون
    الهی دلت همیشه شاد و بدور از غم نداری و غم تنهایی باشه
    خودمونیم ها عمو جون ؛ میخوای چی چی بزنی تو رگ با این قلک سر پُر ؟ ها ؟!!
  • عزیز دلم چقد دلمون برات تنگ شده بود ایشالله همیشه قلکت پر پول باشه
    و خودتم همیشه شادو سلامت باشی
  • خیلی عکست قشنگه دخمل گلم...یه روزی این عکسهاواسه شما که الان انگیزه های ما مامان ها توی زندگی هستین خاطره انگیزترین چیزهامیشه...نمیدونی چقدر خوشحالم که دوست خوب ومهربونی چون شمادارم...مامانی حتما در پستهای بعدی از نفاشی و کارهای آوینا میزارم...خیلی خوشحالترم که هستی عزیزم هم سن آویناست...قربونت برم هستی جون
  • عزیز دلم امیدوارم قلک زندگیت همیشه پر از آرامش وشادی باشه .بوووووووووووووووووووووووووس.
  • انشا... برات پر از بركت و خير و خوبي و خوشي باشه
    بووووووووووس
  • مامانی عزیز خیلی لطف داری بانو که بهمون سرمیزنی....خیلی سپاسگزام ازتون...دوست گلم یه عالمه بوس واسه روی لپت از طف آوینا به دوست عزیزم هستی گل
  • امیدوارم همیشه جیبت پرپول و دلت سرشار از شادی باشه عزیزم
    بوس بوووووووووووس
  • از زبان سارا : هستی جونم من خیلی دوست دارم قلکم رو بشکنم کلی کیف داره وقتی پولهاشو در می آرم و باهاش کلی چیزهای خوب می خرم اصلا پس انداز خیلی خوبه !
    مامانی هستی جون از اینکه با من همدردی کردید ممنونم من مطمئنم یه روز تقاص کارهایی که در حق مادر های ما کردند به سختترین شکل پس می دن و امیدوارم زنده باشم و سر افکندگی اونا ببینم ! راستی مامانی هستی جون اونا از من و خواهر و برادرم بدشون میامد چون مادر ما حاضر بود از همه چیز خودش بگذره تا ما خوب زندگی کنیم احساس کمبود نکنیم حالا اونا موندن با یه عذاب وجدان ابدی! بخشیدم همه اونا رو نه به خاطر اونا به خاطر خودم و...
  • سلام مامان هستی جون خیلی سخته اگه بخوام برات بگم من هم نمی تونم ببخشمشون اما به خاطر آرامش خودم و همسرم و دخترم واگذارشون کردم به خدا ، پدر من اصلا اهل کار کردن و پس انداز نبود هرچس داشتیم مامانم کار کرده بود راستش چیز زیادی هم نداشتیم یه خونه قدیمی توی یکی از شهرک های حاشیه تهران که تمام کارکرد مامانم بود من دوتا خواهر ناتنی خواهر نگو دشمن خون و جان بگو داشتم مادرم براشون مادری کرد چون مادرشون ازدواج کرده بود البته نه یکی شاید سالی یه بار شوهرشو عوض می کرد اونا پدر مار مقصر طلاق مادرشون میدونستند در صورتی که مادر اونا زنی بود که 50 بار ازدواج کرده...
  • تازه بابام قبل از فوتش حتی اونا رو بچه های خودش نمی دونست خونه رو قولنامه ای به نام مامانم کرده بود نمی دونی چکار کردند تا به قول خودشون سهم الارث خودشون رو بگیرند یکشون یه پسر داره که به قول خودش وکالت خونده توی کار زمین خواریه یک شب آامش بامون نذاشته بود وقتی حساب کردیم دیدیم سهم اونا از زحمات مادر ما میشه 3000000ولی داداشم بهشون نفری 5/6میلیون داد تا برن گورشون رو گم کنند بهشون گفت دیدار به قیامت اما می دونی چی گفتن؟ما خواهر وبرادریم باید یلهم رفت و آمد کنیم اولی می خواست با سهم خودش ماشین پرایدشو تبدیل ال 90 کنه که خوشبختانه پرایدشو هم از دست داد کاخ...
  • کاخ آرزوهاشو روی پول حروم و جهنم کردن زندگی ما ساخته بود و از دومی خبر ندارم فقط خواب دیدم به التماس افتاده و گریه می کنه می گه ما رو ببخشید نمی دونم چقدر واقعیت داره هر بار میرم سر خاک پدر و مادرم به بابام می گن بابایی از خداب خواه اونی که زندگی ما رو خراب کرد به بدترین نحو زندگی خودش و بچه هاش خراب بشه شک ندارم میشه ! راستی توی بچگی های ما یه بار که رفته بودیم خونه مادر بزرگمون یه بار با مادرشون اومده بودن خونه ما تمام عکس هایی که مامانم از ما سه ا گرفته بود از حسادت چشمان عکس رو با سوزن در آورده بودند از بچگی خودم عکس ندارم اینم اونا حتی به عکس توی...
  • رحم نکردن می خوای به ما رحم کنن ولی خدا جای حق نشسته ما منتظر می مونیم.
  • ببخشید دلم خیلی پر برام یه پیغام بگذارید تا همه زندگی نامه خودم رو براتون بگم امیدوارم خسته نشده باشید !
  • خاله چقدر جمع کردی؟قراره چی بخری باهاشون؟

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام